برچسب مادری
از روزی که اطرافیان متوجه میشوند که شما باردار هستید روند زندگی شما رو به تغییر خواهد بود. زندگی فردی، فکرها و حالات درونیتان از همان روزی که تصمیم به بارداری میگیرید تغییر میکند اما روابط اجتماعی شما درست زمانی تحت تاثیر قرار میگیرد که افراد پیرامونتان متوجه بارداری شما میشوند. انگار یک برچسب پنهان مادری وجود دارد که روی پیشانیتان میخورد و از آن لحظه به بعد قاعدهی بازیهای اجتماعی موجود با شما تغییر میکند. وارد جمعها که میشوید از آن بحثها و گفتگوهای قبلی خبری نیست. وقتی دارید راجع به یک موضوع موردعلاقهتان صحبت میکنید، اطرافیان سعی میکنند سریع بحث را به سمت یکی از موضوعاتی که به مادر شدن شما مرتبط است تغییر دهند. با پرسیدن سوالات روتین به شما یادآوری میکنند آن چیزی که باید راجع بهش فکر کنی، نحوهی تولد نوزاد و کارهایی است که بعد از آن باید برای مراقبت از او انجام بدهی. لزوما این بحثها برای شما خسته کننده نیستند و در خیلی مواقع بدتان نمیآید تجربههای دیگران را بشنوید. به خصوص از زبان افرادی که سنخیت بیشتری با هم دارید و احساس نزدیکی بیشتری با آنها میکنید اما تکرار این روند گاهی خسته کننده و ملالت آور میشود. بعد از مدتی حس میکنید چیزی از شما باقی نمانده است و تماما تبدیل به یک مادر شدهاید. در یک نقش فرورفتهاید و راه فراری ندارید و این بسیار ترسناک است.
مادر بودن میتواند شیرینترین اتفاق زندگی یک زن باشد اما تنها چیزی نیست که به او هویت میبخشد. من دوست دارم که هم مادر باشم و هم مریم. دوست ندارم نقش قبلی خودم و ساختههای پیشینام را دور بریزم و تماما با برچسب مادری قضاوت بشوم. وقتی میگویم دارم کتاب میخوانم. این کتاب میتواند راجع به فرزندم نباشد. این که من برای علی با صدای بلند «فاوست» میخوانم یا «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» نباید خیلی عجیب به نظر برسد. من قبل از اینکه مادر علی باشم، مریم هستم. این همان قسمت فراموش شده در روابط اجتماعی است که افراد با یک مادر میسازند. وقتی بحث سیاسی میکنم یا نسبت به اتفاقات موجود عکسالعمل نشان میدهم مدام به من یادآوری میکنند که من باردار هستم و نباید به این چیزها فکر کنم. یک اصرار عجیبی در محیط اطراف وجود دارد که از من آدم متفاوتی بسازد و من نمیتوانم این اصرار را درک کنم.
زندگی من در طول دوران بارداری تفاوت چندانی نکرد و اصلا نمیخواستم که متفاوتش کنم. من همچنان همان مریمی هستم که ۸ ماه قبل بودم. بدنم توان کمتری پیدا کرده است. سرعت راه رفتنم کمتر شده است. زودتر احساس خوابآلودگی میکنم و کمتر میتوانم در مقابلش مقاومت کنم اما اینها هیچ کدام از من یک انسان متفاوت با علایق متفاوت نساخته است.
از نظر من در دوران بارداری، فرزند شما بیش از همیشه احساسات شما را درک میکند و بهترین وقت برای آشنایی با خود واقعیتان است. پس خود واقعیتان را زیر ماسکها و برچسبهای اجتماعی مادر خوب و متعهد پنهان نکنید. خودتان باشید و اجازه بدهید او خود واقعی شما را با تمام وجود لمس کند.
- ۱۹/۰۷/۱۸
مطالب خیلی جالبی دارین
لطفا اگه وقت کردید به وبلاگ منم سر بزنید