ماکارونی
امروز هوا گرمتر شده است در واقع به نسبت زمستان ادمونتون فوقالعاده است. اما سرما این روزها تا مغز استخوان من نفوذ کرده است. همین باعث شده است که گرمای موقتی امروز هم حال متفاوتی در من ایجاد نکرده است. انگار فراموش کردهام که زمین روزی گرم میشود و درختان دوباره سبز خواهند شد و رنگ دنیا به غیر از سفید و خاکستری است. عکسهای تابستان را که نگاه میکنم. وقتی چشمم به آن خاک نارنجی و درختان سبز میافتد میترسم که ما تا ابد در این زمستان بمانیم. مارگزیدهای هستم که از برفهای سپید میترسد و دوست دارد این سفیدی برف را فراموش کند.
میتوانستم تا ابد در همین حس و حال ترس و غر زدن بمانم یا حسرت عکسهای لب ساحل و آفتاب درخشانی که ملت در اینستاگرام به اشتراک میگذارند را بخورم اما تسلیم نشدم، به این فکر کردم که حتی اگر تا آخر عمر در زمستان بمانیم هم هنوز خوشیهایی هست که میتوان از آن لذت برد. مثلا ماکارونی با تهدیک سیبزمینی.
برای همین کد و کامپیوتر را رها کردم و به آشپزخانه رفتم. فکر کردن به یک ماکارونی ربی با تهدیگ برشته وجودم را گرم کرد. کنارش البته یک عدد سالاد گوجه و خیار هم تصور کردم با آبغوره فراوان و بعد که دهانم آب افتاد فهمیدم زندگی سادهتر از فکرهای سخت من است.
پیشاپیش از تمام کسانی که متن را میخوانند و ماکارونی در دسترس ندارند عذرخواهی میکنم :)
- ۱۹/۰۲/۱۹