ثبت با سند برابر است.
از دیروز میخواستم بنویسم اما فرصت نمیشد. در واقع ذهنمم مرتب نمیشد که چیمیخوام بنویسم. وسط اجرای کدهای برنامهنویسیام یوهو این جمله اومد و توی ذهنم نشست، «ثبت با سند برابر است ». با خودم گفتم این چه ربطی داره به حرفهایی که من میخواستم بزنم؟؟ چرا باید مغزم روی چنین کلمهی بیربطی تاکید کنه؟ شروع کردم به کلنجار رفتن با ناخودآگاهم. یه اعتقاد عجیبی دارم که کلمهها الکی به زبونمون نمیان. یادمه یه بار مصطفی به شوخی داشت رو یه عکس چهارتاییمون اسمهای الکی میذاشت و فیالبداهه. اسم من و آسیه رو عین هم گذاشت. وقتی بهش گفتن که این رو قبلا گفته بودی و تکراریه، گفت نه این خونواده مثلا ۲ تا دختر مثل هم داشتن. اون موقع و درجمع قضیه رو به شوخی برگزار کردیم اما همین اعتقاد بیپایه و اساس بهم میگفت مصطفی یه شباهتی بین من و آسیه میبینه!
برای همینه که دارم با خودم کلنجار میرم تا بفهمم چرا باید این جمله به ذهنم برسه. الانم یه نظریه دارم راجع بهش. ناخودآگاهم میخواد ثبت کنم حرفهایی که توی ذهنم میگذره تا یه وقت زیرش نزنم و فراموش نکنم که یه روزی یا بهتر بگم چندروزی هست که دارم با این مدل فکر میکنم و زندگی میکنم.
اومدم بنویسم برای خود آیندهام و پایینش امضا کنم که ثبت با سند برابر است.
خود فرداهام بدون که من امروز و روزهای قبل دارم برای رسیدن به آٰرزوهام تلاش میکنم اما هزار تا دلیل برای ناامیدی وجود داره که همهشون روی هم ۵ دقیقه هم ذهن من رو به خودشون مشغول نمیکنن، چون تصمیم گرفتم به هیچ وجه ناامید نشم! میخوام اگه زندگی هر چیزی رو ازم گرفت نتونه امید رو ازم بگیره. این حرفا رو که میزنم میترسم راستش. میترسم زندگی برام تحدی کنه و من به مبارزه بطلبه. میترسم تمام روزهای سختش رو یکجا جمع کنه و بذاره روبهروم و محک بزنه که چقدر پای عهدی که با خودم بستم میایستم. وقتی حسابی ترسیدم و داشتم یه قدم به سمت ناامید شدن حرکت میکردم یا حداقل یه طوری میخواستم از زیر ثبت کردن این تصمیم جدید شونه خالی کنم. یادم میاد که برای امیدوار بودن تنها نیستم. یکی هست که هوام رو داره. اصن دارم تمرین میکنم که فضلناهایی که هر از گاهی توی کتابش میخونم رو باور کنم. مطمئنم توی یافتن باور و یقین محکم، هیچکس جز اون نمیتونه کمکم کنه. برای همین که مینویسم.
خدایا من با خودم عهد میبندم که در هیچ شرایطی از لطف، رحمت، پناه و رفاقتت ناامید نشم. مطمئنم که بهترینها رو برای من رقم خواهی زد و تلاشهای من را در امور زودگذر و بلندمدت زندگیام میبینی و هر جا که ناتوان بشم تو اولین کسی هستی که دستم رو خواهی گرفت.
ثبت با سند برابر است.
مریم
- ۱۸/۰۹/۱۱