صدای رویاها

سرگشته اما امیدوار در جستجوی آرامش

صدای رویاها

سرگشته اما امیدوار در جستجوی آرامش

ایمیل‌‌ها

سه شنبه, ۲۶ ژوئن ۲۰۱۸، ۱۲:۴۷ ب.ظ

من سه تا ایمیل دارم که هر کدوم در یه دوره‌ای از زندگیم شکل گرفتن. یکی‌شون برای زمانی بود که دانشگاه تهران سیستم ایمیل دانشگاهی به درد بخوری نداشت و من یه جیمیل برای کارهای درسی ام درست کردم و توی کلی ایمیل لیست باهاش عضو شدم. یه ایمیل دیگه‌ام برای کارهای نشریه درنگ ایجاد شد و کلا کارهای غیردرسی. اول خیلی ایمیل فرهنگی بود و همه‌اش مربوط به کارهای نشریه و فوق‌برنامه‌های هدفمند بود اما الان هر جا میرم برای خرید و ازم ایمیل میخوان همین ایمیلم رو میدم و اگر تکنولوژی دوست داشتنی گوگل در ایجاد تمایز بین ایمیل‌ها و درست کردن فولدر نبود الان وسط ایمیل‌های حلقه رمان، ایمیل پروموشن شلوار لی و عطر هم دیده می‌شد. اما خب خدا رحم کرد و زودتر از ادغام من، گوگل یه فکری به حال ما کرد و این ایمیل هآ رو توی فولدرهای جدا دسته‌بندی کرد. یک ایمیل هم که ایمیل دانشگاه البرتاست که مربوط به کارهای درسی‌آم میشه به خصوص کارهایی که در زمان دکترام شروع کردم که البته هر از گاهی یه ایمیل‌های غیرمرتبطی هم با همین ایمیلم دریافت میکنم. مثلا اعلام مکان برگزاری مسابقات فوتبال جام جهانی یا برنامه‌های انجمن دانشجویی تسنیم و ایمیل‌های شخصی دوستان ایرانی که قاعدتا به ایمیل دانشگاه من راحت‌تر از ایمیل دیگه‌ام دسترسی دارن. 


حالا چرا اصن داستان ایمیل‌های مختلفم رو گفتم؟!

چون میخواستم بگم هر بار توی هر کدوم از این ایمیل ها لاگین میکنم یه سری داستان و خاطره متفاوت به ذهنم هجوم میاره. گاهی هم از دیدن بعضی ایمیل‌ها و یاداوری بعضی خواسته‌های ذهنی ام که هنوز فرسنگ‌ها باهاش فاصله دارم، دچار استرس میشم. برای مثال، امروز بعد مدت‌ها به ایمیل دانشگاهی‌ام که زمان فوق لیسانسم برای خودم ساخته بودم وارد شدم و دیدم ۲۰۰۰ تا ایمیل دارم از کنفرانس‌های مختلف که تاریخ سابمیت مقالات و برگزاری کنفرانس‌ها و ورک‌شاپ ها رو اعلام کردن و من هنوز اندرخم نوشتن یک گزارش برای دفاع از امتحان جامعم! :| 

یه دنیا فرصت که من نمیتونم ازش استفاده کنم یا بهتر بگم یه تصمیماتی در زندگی‌ام گرفتم که با توجه به توانم استفاده از این فرصت‌ها یا رسیدن به خواسته‌های قدیمی ذهنم رو یا کند کرده یا غیرممکن. حالا هر بار که این ایمیل‌ها رو می‌بینم باید به خودم یادآوری کنم که انتخابم این بوده و توانم هم بی‌نهایت نیست. اما این یادآوری گاهی خیلی فرسایشی میشه.


همیشه ته این مکالمات به این جمله ختم میشه: « خوش به حال اون‌هایی که هم توانشون زیادتره و هم تصمیمات‌شون استوارتر! خدایا ما رو هم به اون مرحله برسون!»

  • مریم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی