صدای رویاها

سرگشته اما امیدوار در جستجوی آرامش

صدای رویاها

سرگشته اما امیدوار در جستجوی آرامش

حسادت، شروع یا پایان

چهارشنبه, ۲۳ آگوست ۲۰۱۷، ۰۲:۱۹ ب.ظ

امروز صبح زن حسودی را دیده بودم که صورتم را دزدیده بود. عصبانی بودم اما نه فقط به خاطر اینکه صورتم را از من گرفته بود بلکه به خاطر فکر هایی که در سرش داشت. قضاوت‌هایی که میکرد و برای مبرا کردن خودش از تمام اتفاقات پیش آمده، دیگران را کم می‌شمرد و کوچک میکرد. خوشحالم که زود شناختمش. خوشحالم که نگذاشتم تا مرا نیز با خود ببرد و اندیشه‌های من را نیز مثل خودش کوچک و بی ارزش سازد. صاف توی چشم‌هایش نگاه کردم و گفتم: من مثل تو نمی‌شوم. میپذیرم که آنچه به دست آوردم و آنچه از دست داده‌ام هر دو به من تعلق دارد. من زن روزهای موفقیت و دست آورد نیستم. من همان زنی هستم که روزی به دست می آورد و روزی از دست می‌دهد. در روزهای شکستم اتفاقا خودم را بیشتر دوست دارم. آن زنی که دست به زانوانش میگذارد، خاک راه را می‌تکاند و دوباره می‌ایستد و گام برمیدارد. آن زن را بیشتر از زنی دوست دارم که روی سکوی موفقیت ایستاده است و برایش کف می‌زنند. میدانم خیلی از اتفاقات آن طور که میخواستم پیش نرفت و خیلی از روزهایی که تصویرشان کردم، معکوس تحقق یافتند اما تمام این‌ها مرا قوی‌تر و استوارتر ساخت. نخواهم گذاشت کسی مثل تو صورتم را بدزدد و افکار کوچکش را در پس تصویر من پنهان سازد.

  • مریم

نظرات  (۱)

  • راحله عباسی نژاد
  • چقدر توصیفت آشنا و نزدیک به تحربه زیسته خودم بود

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی